عقاید و باور های مردم شهر ابهر در گذشته
مردم ابهر در گذشته مانند سایر نقاط ایران اعتقادات خاصی داشتند ؛ ما در این قسمت به برخی از این اعتقادات می پردازیم.
بعقیده قدما خال پشت بدن علامت دولت ، خال صورت نشانه سعادت و خوشبختى صاحب خال ، خال بازو براى رفتن به زیارت امام هشتم خال کتف راست نشانه زیارت کربلا و خال پیشانى نشانه بزرگوارى بود.
در صورت عطسه کردن شخصى که تصمیم رفتن به جا ئى را داشت منصرف مى شد و مد تى صبر مى کرد و صلوات فرستاد و بعد به راه مى افتاد و یا اصلااز رفتن منصرف مى گرد ید.
اگر در روى استکان چا ئى ، تفاله چاى د یده شود مى گویند مهمان خواهد آمد.
مى گفتند پسر یا دختر اگر ته د یگ را در مجلسى با قاشق بکند و بخورد در عروسیش برف یا باران خواهد بارید.
اگر حرف کسى در میان باشد و او از راه برسد مى گفتند حلال زاده است .
اگر موقع صرف غذا کسى سرزده از راه برسد می گفتند مادرزنت دوستت دارد.
وقتى ستاره اى سقوط مى کرد مى گفتند یک نفر از اهل زمین فوت کرده و ستاره او بود که سقوط کرد.
می گفتند گربه سیاه فرشته است و نبلید او را آزار و اذیت کرد
عقیده داشتند اگر کف دست انسان خارش کند پول دستش خواهد آمد و مى با ید کف دست را بر سر کسی که بزرگ خانواده است بکشد تا ا ثر آن از بین نرود.
عقیده داشتند اگرکسى مغز «زاغى» را بخورد د یوانه خواهد شد. و درگذشته اگرکسى با کسى دشمنى داشت بطریقى مقدارى از مغز ا ین پرنده را به او مى خوراند.
عقیده داشتند گل هاى محمدى هرجا که روییده از عرق جبین حضرت محمد(ص ) بوده است که به زمین ریخته و در همان نقطه گل محمدى روییده . بهمین منظور احترام خاصى براى آن قائل بودند.
مى گفتند اگرکلاغ بر روى د یوار خانه اى بنشیند خبر خوشى براى آن خانواده دارد. و احتمالا مى گفتند مسافرشان از مسافرت خواهد آمد و یا ... و در ا ین موقع کلاغ را خوش خبر و خیر خبر مى نامیدند.
اگر استکان ها و قندان و غیره روبروى هم در یک صف باشند البته بطور ا تفاقى مى گفتند مهمان خواهد آمد .
اگر گربه صورت خود را با دستها یش بشوید مى گفتند مهمان مى آ ید.
وقتى براى عروس لباس مى دوزند اگر پسر وارد اطاق شود عروس داراى فرزند پسر و اگر دختر وارد شود مى گفتند عروس صاحب دختر خواهد شد.
مى گفتند در ماه مبارک رمضان در اولین روز شخص سنگ در دومین روزکلوخ و در سومین روز پنبه محمل مى کند. یعنى اولین روز مشکل است و روزهاى بعد راحتر خواهد شد.
مى گفتندمهمان بهرخانه که وارد شود روزى خود رانیز با خود نحواهد آورد
مى گفتند مهمان هنگام رفتن بلا رانیز از ان خانه خارج خواهدکرد. مى گفتند اگرکسى کرسى را بزند و با آن دم (ضرب ) بگیرد برف خواهد بارید.
زمانى که مى خواستند کرسى بگذارند (در اولین روزهاى شروع سرما) در زیر هرکدام از پایه هاى آن یک گردو مى شکستند.
وقتى سمنو را مى پختند نزدیکی هاى سحر در محل خلوت قرار مى داند عقیده داشتند حضرت فاطمه زهرا (س ) با انگشت مبارک آن را تبر ک خواهد کرد و شیرین شدن سمنو را از آن مى دانستند.
با دیدن هلال ماه (در اول ماه ) صلوات مى فرستادند و چشمان خود را مى بستند تا جلو صورت آینه بگیرند و یا به آب نظر اندازند.عقیده داشتند در آن صورت ماه خوبى را در پیش نواهند داشت .
براى بند آمدن تگرگ که خساراتى به بار مى آورد و بخصوص بیشتر زمان بهار و گل دهى درختان میوه بود، یک تکه آهن یا انبر آهنى را به زنى که اولین فرزند پدر و مادر بود مى دادند تا به وسط حیاط یاکوچه بیاندازد.عقیده داشتند تگرگ بند خواهد آمد.
مى گفتند وقتى رطیل کى را نیش زد. به قبرستان رفته منتظر مى ماند تا مرده شخص را بیاورند.
عقیده داشتند نصب شاخ گوزن و بزکوهى بر سر درب منازل خوش یمن است و برکت به آن خانه خواهد آورد. و در اکثر منازل جلو درب ورودى شاخ وجود داشت
مى گفتند اگر میوه به را با چاقو ببرند آب آن از بین خواهد رفت و با شکسته و می خوردند.
اگرکسى خواب بدى مى دید لب جوى مى رفت وخواب خود را به آب می گفت و از خدا مى خواست که خیرش کند.
عقیده داشتند اگرکسى از بستگان مرده که بى تابى مى کند کمی از خاک قبر را در آب ریخته به او بنوشانند دیگر بى تابى نخواهد کرد. زیراکه خاک قبر تحمل شخص را زیاد مى کند.
اعتقاد داشتند نباید با جارو به روى کسی زد .
عقید داشتند در شب نباید کفشهاى مهمان را جفت کرد. و در مجلس ختم نیز نبا ید ا ین کار را کرد.
نذر مى کردند تا کودک سالم بماند و موى سرش را کوتاه نمى کردند تا ا ینکه به مکان هاى مقدس برده و موى سرش راکوتاه کرده و به اندازه وزن موها پول یا طلا به صندوق امامزاده مى ریختند.
معتقد بودند شب چهارشنبه در زیر ناودان خانه دعا و نفرین مستجاب مى گردد. و آنها که مظلوم واقع شده بودند ا ین کار را مى کردند و بر علیه ظلم کننده نفرین مى کردند یا ا ینکه هنکام شروع شب به امامزاده رفته و بر علیه ظالم نفرین مى کردند. و با صداى بلند به همه اعلام مى کردند که ظلمى در مورد شان شده است .
مى گفتند کسى که از پیش مارمولک هاى محلى که در اصطلاح «اوغلان یولداشى» نامیده مى شود رد مى شود مى با ید دست بر دهان خود بگذارد تا دندانها یش دیده نشود و اگر مارمولک دنداانها یش را ببیند، دندانهایش خواهد ریخت .
عقیده داشتند اگر زن حامله زمان ماه گرفتگى دستشش را بروى هر قسمت از اعضاى بدن بگذارد همان عضو بچه در داخل شکم سیاه و بشکل خال در خواهد آمد.
اگر کوش کسى سوت مى کشید مى گفتند کسى از وى یاد مى کند و حرف او را مى زند
درگذشته در ابهر کسانى که بچه دار نمى شدند. وسا ئل آش را آماده مى کردند و با اطرافیان به بقعه پیر احمد زهرنوش مى رفتند و پس از پختن آش و خوردن آن گهواره کوچکی از نخ و پارچه که قبلا درست کرده بودند و عروسک کوچکى را در میان آن گذاشته بوند درگوشه اى از دیوار بقعه مى بستند (به دیوار مى کوبیدند) اگراین گهواره خود به خود به حرکت درمى آمد معتقد بودند که فرد مورد نظر بچه دار خواهد شد. و اگر چنین اتفاقى نمى افتاد در روزهاى متوالى این کار را مى کردند تا بالاخره به مراد خود مى رسیدند.
اگر سر سفره پنیر باشد خانمها عقیده داشتند حتما باید مقدارى از آن بخورند در غیر اینصورت شوهرانشان بررویشان «هوو» خواهند آورد.
وقتى عروس را بخانه بخت م ىبردند محقیده داشتند باید نوزاد پسر در اغوش او بدهند تا اولین فرزند پسر باشد. عروس هم هدیه اى به نوزاد مى داد که قبلا آماده کرده بود.
اعتقاد داشتند صبح اول وقت اگر با گرگ روبرو شوند خوش یمن و خرگوش بدیمن وگنجشگ و سایر پرندکان البته بغیر از جفد متوسط الحال هستند.
مى گفتند اگر کودک خردسال در حال خوابیده به پشت با پاى خود باز مى کند براى خودش هم بازى مى خواهد
مى گفتند اگر زنى چادر را عوضى سرکند به عروسى خواهد رفت .
مى گفتند اگر جارو را بر عکس یعنى با دسته به زمین بگذارند موجب جنگ و جدال در خانه خواهد شد.
مى گفتند اگر قیچى باز بماند دهان دشمن باز خواهد ماند.
مى گفتند اگر سنگ در ترواز و بماند باعث کسادى بازار خواهد بود.
اعتقاد داشتند اگرگهواره کودک را خالى بگردانند براى بچه باعث دل درد خواهد بود.
مى گفتند وقتى دو نفر پشت سوهم مى روند شخص پشت سرى سه بار پا روى پاشنه شخص جلوئى بگذارد بار سوم دعوا خواهند کرد.
معتقد بودندهفت روز به عید نوروز مانده سرماى شدید همراه با باد و طوفان و کولاک شروع مى شود.
معتقد بودند اگر جغد بر سر درخت یا د یوار نحانه اى بنشیند و بخندد خوش یمن و اگر گریه کند بدشگون است و صاحبخانه آ ینه اى را پیش مى برد و خوش آمد مى گفت ، و از آمدن و نشستن جغد بر روى د یوار و پشت بام خانه بسیار هراس داشتند و مى ترسیدند.
مى گفتند ماهى در زمان تحویل سال براى چند لحظه راست مى ایستند. بهمین منظور ماهى در تنگ قرار داده و آن را وسط سفره هفت سین گذاشته و زمان تحویل سال چشم برآنها مى دوختند. تا زمان تحویل سال مشخص گردد.
مى گفتند زمان تحویل سال از خدا هرچه بخواهند خداوند به آنها خواهد داد و اعتقاد داشتند کسى درگذشته از خدا خواسته بود که گهواره بچه شان طلا شود که اشتباهى نام بچه را بر زبان آورده بودند که این چنین شده بود و بچه یکسال بصورت طلا مانده بود که انگشت کودک را شکسته و فروخته بودند و سال بعد دوباره درخواست کرده بودند که بچه بحال اول برگردد و همانطور هم شده بود که بچه یک انگشت نداشت
اگر بصورت تصادفى چیزی در منزل بشکند می گفتند بلا را با خود برد.
مى گفتند اگر بچه با آتش بازى کند حتما شب رختخواب خود را خیس خواهدکرد.
اگر پای کسی بخارد به محلی که تا حال نرفته خواهد رفت .
منابع : کتاب فرهنگ مردم ابهر ، تالیف آقا محمدی و سایت